English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6721 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turn (someone) on <idiom> U به هیجان آوردن شخصی
flags U فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
flag U فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
he works better U او بهتر کار میکند
operator U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
senders U شخصی که پیام ارسال میکند
sender U شخصی که پیام ارسال میکند
operators U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
analyst U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
analysts U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
operator U شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
operators U شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
pirate U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirated U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirates U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
keyboarders U شخصی که اطلاعات را با صفحه کلید وارد میکند
buck passer U شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
keyboarder U شخصی که اطلاعات را با صفحه کلید وارد میکند
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
customers U شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
no-show <idiom> U شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
customer U شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
at U استاندارد کامپیوتر شخصی IBM که از پردازنده تک بیتی استفاده میکند
enterpreneur U شخصی که یک سازمان تجاری را پایه گذاری کرده واداره میکند
users U 1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user U 1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
microsoft U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده را روی دیسک مدیریت میکند
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
troubleshooter U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooters U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
invisible hand U فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
where U درچه موقعیتی
situational tests U ازمونهای موقعیتی
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
to turn the scales U سرنوشت ساختن [موقعیتی]
to go wrong U خراب شدن [موقعیتی]
to be the clincher U سرنوشت ساختن [موقعیتی]
IBM U اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
somebody's days are numbered <idiom> U نومید بودن کسی در موقعیتی
MS DOS U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
environment U موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environments U موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
So much for our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
That's the end of our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
better than U بهتر از
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
So much the better. U دیگه بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
modify U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
ameliorates U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
to change to the better U بهتر شدن
the best of all U از همه بهتر
above rubies U بهتر از یاقوت
modifying U بهتر کردن
cote U بهتر بودن از
ameliorator U بهتر کننده
modifies U بهتر کردن
ameliorative U بهتر شونده
amelioration U بهتر شدن
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
it was no better U هیچ بهتر نبود
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
modification U بهتر کردن مدل
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
the better plan is to U بهتر این است که .....
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
out act U بهتر انجام دادن از
outplay U بازی بهتر از حریف
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
fault U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faults U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
faulted U موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
pages U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
controllers U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
controller U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
fault U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faulted U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
scsi U بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
faults U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
destructive cursor U نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
Intel U بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
slaves U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaved U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
postbyte U بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
slaving U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
million instructions per second U اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
Intel U بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
uart U از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند
sampler U مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
dat U درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
opened U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opens U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
plotter U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
terminate and stay resident program U برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
logic U مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
optimize U کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1جوش آوردن اتومبیل
1confinement factor
1She is choosing to look at bright side of the situation.
2make the case? به فارسی چی میشه
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com